آوازی خاص که در جشن های عروسی و غیره کشند و بیشتر اکراد و الوار و روستائیان. (یادداشت مؤلف). جیغ کشیدن بهنگام جشن (مانند عروسی، مخصوصاً از طرف زنان). (فرهنگ فارسی معین)
آوازی خاص که در جشن های عروسی و غیره کشند و بیشتر اکراد و الوار و روستائیان. (یادداشت مؤلف). جیغ کشیدن بهنگام جشن (مانند عروسی، مخصوصاً از طرف زنان). (فرهنگ فارسی معین)
آنکه یخ حمل کند. آنکه با ارابه یا مال یخ برد. آنکه ارابۀ یخ کشی کشد. (یادداشت مؤلف) ، مال یا ارابه ای که یخ برد. ارابۀ یخکشی. ارابه ای که با آن یخ حمل کنند. (یادداشت مؤلف). وسیلۀ نقلیه که با آن یخ به جاها برند، قلاب که بدان یخ از روی آب به سوی خود کشند. (یادداشت مؤلف)
آنکه یخ حمل کند. آنکه با ارابه یا مال یخ برد. آنکه ارابۀ یخ کشی کشد. (یادداشت مؤلف) ، مال یا ارابه ای که یخ برد. ارابۀ یخکشی. ارابه ای که با آن یخ حمل کنند. (یادداشت مؤلف). وسیلۀ نقلیه که با آن یخ به جاها برند، قلاب که بدان یخ از روی آب به سوی خود کشند. (یادداشت مؤلف)
نام یکی از دهستانهای بخش بهشهر شهرستان ساری. این دهستان در جنوب خاوری بهشهر طرفین رود خانه نکا واقع شده و هوای آن معتدل و مرطوب و قسمتهای کنار رودخانه مالاریایی است. راه دهستان صعب العبور و مالرو و مرکز دهستان آبادی اولارا است. این دهستان از 20 آبادی تشکیل شده و جمعیت آن در حدود 4500تن است و دیه های مهم آن عبارتند از: غریب محله. اوارد. محمدآباد. پچت. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
نام یکی از دهستانهای بخش بهشهر شهرستان ساری. این دهستان در جنوب خاوری بهشهر طرفین رود خانه نکا واقع شده و هوای آن معتدل و مرطوب و قسمتهای کنار رودخانه مالاریایی است. راه دهستان صعب العبور و مالرو و مرکز دهستان آبادی اولارا است. این دهستان از 20 آبادی تشکیل شده و جمعیت آن در حدود 4500تن است و دیه های مهم آن عبارتند از: غریب محله. اوارد. محمدآباد. پچت. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
در تداول عوام، صوتی خاص از گلو بیرون کردن، مانند آواز اکراد و الوار در اول حمله به دشمن، و مانند آواز زنان در عروسی. آواز درآوردن زنان برای استمداد. رجوع به غیو و غیه شود
در تداول عوام، صوتی خاص از گلو بیرون کردن، مانند آواز اکراد و الوار در اول حمله به دشمن، و مانند آواز زنان در عروسی. آواز درآوردن زنان برای استمداد. رجوع به غیو و غیه شود
اشتر یا ستوری که مشک و خیک آب را حمل کند. مشک کش: و مصر و قاهره را گویند پنجاه هزار شتر راویه کش است که سقایان آب کشند و سقایان که آب بر پشت کشند خودجدا باشند. (سفرنامۀ ناصرخسرو چ دبیرسیاقی ص 56)
اشتر یا ستوری که مشک و خیک آب را حمل کند. مشک کش: و مصر و قاهره را گویند پنجاه هزار شتر راویه کش است که سقایان آب کشند و سقایان که آب بر پشت کشند خودجدا باشند. (سفرنامۀ ناصرخسرو چ دبیرسیاقی ص 56)
برندۀ غاشیه. کشندۀ غاشیه. حامل غاشیه: مقرعه زن گشت رعد مقرعۀ او درخش غاشیه کش گشت باد غاشیۀ او دیم. منوچهری. این غاشیه کش گشته پیش غالب این بسته میانک به پیش بطام. ناصرخسرو. زیر رکابش نگر حلقه به گوش آسمان پیش عنانش ببین غاشیه کش روزگار. خاقانی. نوبه زنت کیقباد میده نهت اردشیر نیزه برت تهمتن غاشیه کش گستهم. خاقانی. در پیش او که غاشیه کش بود جبرئیل هم انبیا پیاده دویده هم اصفیا. عطار. چون ماه رخش به حسن میتازد صد غاشیه کش بدلبری هستش. عطار. و رجوع به غاشیه شود
برندۀ غاشیه. کشندۀ غاشیه. حامل غاشیه: مقرعه زن گشت رعد مقرعۀ او درخش غاشیه کش گشت باد غاشیۀ او دیم. منوچهری. این غاشیه کش گشته پیش غالب این بسته میانک به پیش بطام. ناصرخسرو. زیر رکابش نگر حلقه به گوش آسمان پیش عنانش ببین غاشیه کش روزگار. خاقانی. نوبه زنت کیقباد میده نهت اردشیر نیزه برت تهمتن غاشیه کش گستهم. خاقانی. در پیش او که غاشیه کش بود جبرئیل هم انبیا پیاده دویده هم اصفیا. عطار. چون ماه رخش به حسن میتازد صد غاشیه کش بدلبری هستش. عطار. و رجوع به غاشیه شود